Friday, August 5, 2011

از امروز

قرار نیست حرف خاصی بنویسم. اینقدر که اصلا یادم نیست که این رو برای مرشد نوشتم یا نه یا چیز دیگه بود. انکه از سنبل او غالیه تابی دارد. باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد. از سر کشته ی خود می گذر-ی- همچون باد چه توان کرد چه توان کرد چه توان کرد . . .که عمر است و شتابی دارد .ماه خورشید نمایش ز پس پرده ی حسن افتابی است که در پیش سحابی دارد  چشم من به هر سوی روان سیل سرشک تا سهی سرو تو را تازه تر ابی دارد. غمزه ی شوخ خونم به خطا می ریزد . . فرصتش باد فرصتش باد فرصتش باد باد باد باد باد . . . .که خوش فکر صوابی دارد. چشم مخمور تو دارد ز دلم میل جگر ترک مست است مگر میل کبابی دارد. 

جان بیمار مرا نیست ز تو روی سوال .. .ای خوش ان خسته . . ای خوش . . ان خسته . . که از دوست . . دوست . .جوابی . .جواب. . بی . . دارد

کی کند سوی دل خسته محسن نظری . . .چشم مستش که به هرگوشه خرابی دارد . . .
این فال من بود . . .عجیب . . .می دونی مرمری؟ من خیلی وقته حافظ نمی خونم . . خیلی وقته با هم سر سنگینیم . . خیلی وقته که خیلی بهم جواب نمی ده . . .مثل اینایی که می بینند رفیق صمیمی مذهبی شون کافر شده . . .بعد باهاش سر سنگین میشند . . اما خوب اصل اون رفاقته هست دیگه . . .کاریش نمیشه کرد . . میشه ؟ حافظ هم این سری نتونست ما  رو کاری کنه . . .اومد زیر دلم رو گرفت یه کم . . .صپ دوباره خوابم برد .  تو خواب می خوندم که حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست . . .از دل و جان شرف صحبت جانان طلب است .. .غرض این است ولیکن دل و جان این همه نیست . ..


مرمری، به خودت نگیر . . .من خوشحالم . . خیلی خوشحال . .اما چوبی خورده اون زیر . . فوران کرده . . من پوسته ام از سوختگی سنگ شده . . هرچند که سنگ هم اب میشه رو پوستم .. رفتم یه جایی که کسی رو هم ازار ندم . .حتی نترسونم . . نمیشه دیگه جلوی فوران ها رو بگیرم . . شده ام عین یللو استون . . یللو استون کلا یه دهنه ی اتشفشانه . ..کلا یه دهنه اتشفشانه . .. 

این رو یاد گرفتم که این ها از عظمت نیست . . از بی جنبه گی هست . . .می دونم جنبه و گی به هم که می چسبد فلان میشند . . من باید ترک کنم. باید پرده پوشی یاد بگیرم . . نمی دونم اصلا میشه برای من یا نه . . نمی دونم ایا من اینقده اینجا بی جنبه بازی در اورده ام که کارم تموم شده یا نه . ..اونا که بزرگتر بودند از همون اول پرده پوشی می کردند . . من احمق فکر نمی کردم که اخه بابا اینا یه چیزی حالی شون میشه که اینجوری می کنند . .. 

حالا اگه بخوام به گه خوری هم بیافتم دیر شده . . اگه دیر هم نشده باشه هم  نمی دونم چه جوری . .عذرخواهی م هم از مدل قدیمه . . .باید که جمله جان شوم .. .و این راه نمیشه . .


ببین از کجا به چیزی رسیدم . . .


خیلی خوشحالم . .خیلی  . .خیلی . .خیلی . . اینقده که اشک بند نمی اد . . . حتی درد هم نداره . . من اما می دونی، خیلی ضعیف شده ام. . به خودت نگیر  . . خیلی خوشحالم . .خیلی. . خیلی. ..

No comments:

Post a Comment