نقل امشب منه. . .
گفتم تا اون آفتاب غروب نکرده, یک دلی که ناشاد کردم رو یه کم صاف کنم . . .
نشد, . . .
گفتم تا اون آفتاب غروب نکرده, یک دلی که ناشاد کردم رو یه کم صاف کنم . . .
نشد, . . .
نشد . . .
نتونستم و مشغول ذمه ی خودم شدم.
. . .
-------------------
چون برسی به کوی ما, خامشی است خوی ما
چون که ز گفتگوی ما, گرد و غبار می رسد . . .
--------------
. . .
-------------------
چون برسی به کوی ما, خامشی است خوی ما
چون که ز گفتگوی ما, گرد و غبار می رسد . . .
--------------
این چیزا رو تو کجا می فهمی ؟ ... می ایی می گی مادرت چطوره یا می گی تو قلی خانی ؟ . . .
No comments:
Post a Comment