Thursday, July 7, 2011

شامی که تاریخش مهم نیست . . .

سکوت بعد از ناامیدی عجبی است.

چه چیز است که توان مقابله با این مردن را داشته باشد . . .شعر نیست, شراب نیست, اهنگ نیست, طبیعت نیست, سیگار نیست, شمع نیست, حتی دوستان نیست, گویی که هیچ. آن راهی است که به مونا می گفتم, باید که تنها برود . . . . ..

همین است . . .همین .. باید قدم در نداشتن, نبودن گذاشت .. فی الواقع نتیجه ی مستقیم پراپرتی اول است: استقلال معشوق. 

به من گفته  اند زندگی کن. سابق بر این هم نمی دانستم. الان نه شرایط بدتر است و نه بهتر. تنها یک سوال است: چگونه؟

کاشکی که گریه امان ات  ندهد کمال من . . .

No comments:

Post a Comment