Friday, August 24, 2012

صبحگاهی

شرح صحیفه سجادیه و تشریح کتاب هایی است که زمانی از ملافیض کاشانی خواندم. حالش این بود که جا به جا بر کتاب های خودش حاشیه نوشته بود, شعرهایی که در تایید معنایی مستقیم مطلب نبودند اما ربط و معنی درستی داشتند . . انگار که نتوانسته بود شیدایی اش را در حین نوشتن مطلب جدی ترش کنترل کند. یک شیدایی خسته حال . . شعرهایش هم همین جور است توصیفات خیال انگیز پیچیده, به مثل سبک هندی که در عصرش شایع بود, درشان 
نیست. نرم و مهربان و قابل فهم است. زمان زبانش هم به زبان ما نزدیک تر است. ملا فیض کاشانی داماد ملاصدرا بوده. . . چنان هم نشینی معمولا اثرش پدید آمدن ساده شدن است, اگر که پیرو خودش شعورش از حدی بالاتر باشد و ذوب نشود. . . .شعر های ملا فیض صمیمی تر و خاکی ترند, وزن هایش سبک تر است. موسوی است بیشتر, تا عیسوی. به حال خسته ما می اید . . .

تو و آرام و پخته کاریها/ من و خامی و بی قراریها
پرسشم گر بخاطرت گذرد/ دل بیمار و جان سپاریها
غیر را روزهای عیش و طرب/ من و شبهای تار و زاریها
. . .

No comments:

Post a Comment