سیخ مارش مالون رو گذاشته بود روی آتیش . . . که تمیز بشه, یه تیکه ی تپل مارشملو داشت جلز و ولز می کرد سر سیخ, شل شده بود . . . بی خیال داشت می شد. فقط کشش داخلی اش نگه اش داشته بود. می سوخت. من گریون وایساده بودم ببینم می افته روی آتیش ها یا که خودش رو نگه می داره اون بالا و همون بالا بخار میشه
اخرش هم ندیدم.
No comments:
Post a Comment